کربلا عصاره بهشت است و عاشورا آبروی عشق. اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمی رویید و مشام هیچ انسان آزاده ای حقیقت را استشمام نمی کرد. اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری می کرد.
حسین آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد تا حرف و حدیثی باقی نماند؛ زینب عشق را تداوم بخشید و آن را در گستره زمین و آسمان منتشر کرد تا از آن پس تمام عاشقان وامدار حماسه عاشورا باشند.
کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاهی برای آنان که می خواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.
از آن روز زندگی معنا یافت که حسین (ع) بر کتیبه دل ها نقش بست و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفته ها شد.
ای پاره های زخم فراوان پیکرت خون از نگاه تشنه گل شعله می کشد با من بگو چگونه در آن برزخ کبود من از گلوی رود شنیدم که آفتاب یک کوفه می دوم، به صدایت نمی رسم ما را ببخش ما که در آن جا نبوده ایم
ما را ببر به مشرق آیینه گسترت
داغ است بی قراری گل های پرپرت
دیدند زینبی و نکردند باورت
می سوزد از خجالت دست برادرت
یعنی شکسته اند دو بال کبوترت
ای امتداد زخم به پهلوی مادرت
با تشکر از محسن احمدی
1–چگونه می توان یک زرافه را داخل یک یخچال قرار داد؟
2- چگونه می توان یک فیل را داخل یک یخچال قرار داد؟
3- شیر، سلطان جنگل، تمام حیوانات را به یک گردهمایی فرا می خواند. تمام
حیوانات بجز یکی از این حیوانات در این گردهمایی شرکت می کنند. حیوانی که
غایب بوده کدام است؟
4- شما باید از یک رودخانه عبور کنید. این رودخانه محل زندگی تمساحها است. چگونه از آن عبور می کنید؟
جواب در ادامه ی مطلب.
یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد .
یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .
یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .
یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .
یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .
یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .
یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .
یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .
یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .
یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .
یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .
یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر ک;ه تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .
یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد .
یادمان باشد که : برای دیدن باید نگاه کرد ، نه نگاه !
یادمان باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .
یادمان باشد که : دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند .
یادمان باشد که : تا وقتی اوضاع ب;دتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است .
یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .
یادمان باشد که : آرامش جایی فراتر از ما نیست .
یادمان باشد که : من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم .
یادمان باشد که : برای پاسخ دادن به احمق ، باید احمق بود !
یادمان باشد که : در خسته ترین ثانیه ه;ای عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!
یادمان باشد که : لازم است گاهی با خودم رو راست تر از این باشم که هستم .
یادمان باشد که : سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هرکسی سهم خودش را می آفریند .
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست .
یادمان باشد که : پیش ترها چیز هایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند .
یادمان باشد که : آنچه امروز برایم مهم است ، فردا نخواهد بود .
یادمان باشد که : نیازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ایم .
یادمان باشد که : من « از این به بعد » هستم ، نه « تا به حال » .
یادمان باشد که : هرگر به تمامی نا امید نمی شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی .
یادمان باشد که : غیر قابل تحمل وجود ندارد .
یادمان باشد که : گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد .
یادمان باشد که : خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .
یادمان باشد که : با یک نگاه هم ممکن است بشکنند دل های نازک .
یادمان باشد که : بجز خاطره ای هیچ نمی ماند .
یادمان باشد که : وظیفه ی من اینست: «حمل باری که خودم هستم» تا آخر راه .
یادمان باشد که : منتظر ِ تنها یک جرقه است ، انبار مهمات .
یادمان باشد که : کار رهگذر عبور است ، گاهی بر می گردد ، گاهی نه .
یادمان باشد که : در هر یقینی می توان شک کرد و این تکاپوی خرد است .
یادمان باشد که :همیشه چند قدم آخر است که سخت ترین قسمت راه است .
یادمان باشد که : امید ، خوشبختانه از دست دادنی نیست .
یادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه .
یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .
«متکالف» در جستوجوهای خود برای یافتن نخستین استفاده از کلمه اوکی به
گوشهای گمنام از یک روزنامه چاپ بوستون در تاریخ ۲۳ مارچ ۱۸۳۹ رسیدهاست.
بنابر تحقیقات این نویسنده، داستان واقعی «اوکی» از این قرار است:
محبوبترین واژه دنیا، زندگی خود را به عنوان یک شوخی آغاز کرد.
روزنامههای آمریکایی در اواخر دهه ۱۸۳۰ به شکل تمسخر آمیزی کاری را شروع
کرده بودند و مخففهای مثلا جالب را چاپ میکردند و یک مقالهنویس در
روزنامه «بوستون مورنینگ پست» هم به عنوان یکی از این شوخیها، مخففی ساخت
به شکل «.o.k». وی برای ساخت این مخفف، شکلی نادرست از کلمه«all correct»
(تماما صحیح) را به صورت «oll korrect» در نظر گرفت و دو حرف اول آن را به
صورت«.o.k» مخفف کرد.
زمانی از این شوخی نگذشته بود که دشمنان اندرو جکسون، هفتمین رئیسجمهور
ایالات متحده شایعهای بهراه انداختند که این رئیسجمهور، سواد درست
خواندن و نوشتن ندارد و به عنوان شاهد این مدعا گفتند که وی اگر سواد داشت
اجازه نمیداد کلمات غلطی مانند «اوکی» در رسانههای کشور چاپ شود.
همین، آغاز شهرت و رواج اوکی بود. چیزی نگذشت که متصدیهای تلگراف قرار
گذاشتند تا برای اعلام وضعیت رفع خطر یا همان وضعیت عادی، از O.K. استفاده
کنند و پس از آن دیگر کسی نتوانست جلوی رواج روزافزون آن را بگیرد و به قول
متکالف نخستین واژهای که روی کره ماه از زبان انسان درآمد هم عملا باید
همین «اوکی» بودهباشد. اما جذابیت بزرگ این کلمه کوچک در چه نهفته است؟
«الن متکالف» در کتاب خود سعی میکند چند توضیح در این زمینه ارائه کند.
به گفته او خوشآوایی این واژه، قابل تلفظ بودن آن در تقریبا همه زبانها،
کوتاهی و سادگی و تضاد حالت مونث o با حالت مذکر k همه باعث این گیرایی
شدهاست. اوکی امروزه در پیامکهای تلفن همراه حتی به صورت کوتاهتر «k.»
نیز درآمده است.